سلسله نشست های هم اندیشی زنان ایران و افغانستان (مواجهه با چالش های استمرار حیات پویای زنان در عرصه عمومی افغانستان)

     سلسله نشست های هم اندیشی زنان ایران و افغانستان (مواجهه با چالش های استمرار حیات پویای زنان در عرصه عمومی افغانستان) از تاریخ 1400/05/20 الی 1400/05/30 با حضور  دکتر رز فضلی دبیر نشست، دکتر آناهیتا سیفی، دکتر الهه کولایی، دکتر حمیرا قادری، خانم فرحناز مصطفوی، خانم مریم سلیمی، خانم هانیه حسینی، خانم مریم خاوری، خانم سهیلا عرفانی با مساله محوری چالش های پیش روی زنان افغانستان برای استمرار حیات ایشان در عرصه اجتماعی-سیاسی افغانستان  در فضای مجازی برگزار شد. 

در تیر ماه سال 1400 همزمان با پیشروی های طالبان در افغانستان بر آن شدیم تا سلسله نشست هایی را تحت عنوان : " سلسله نشست های هم اندیشی زنان ایران و افغانستان ( مواجهه با چالش های استمرار حیات پویای زنان در عرصه عمومی افغانستان)" تعریف کنیم.  سابقه رویکرد طالبان به  زنان در سال های حکومت ایشان بر افغانستان که خاطراتی توام با سرکوب و حذف به جا گذاشته بود، متفکران و دانشگاهیان را در هر دو کشور بر آن می داشت تا به این چالش مهم بپردازند.

گزارش پیش رو حاصل چهار نشست، در این قالب است که از تاریخ بیستم تا سی ام مرداد ماه سال جاری برگزار شده است. هشت زن از هر دو سوی مرز، دغدغه ها، تجارب زیسته، تحلیل ها و راهکارهایشان را با ما در میان گذاشته اند. در طی برگزاری این نشست ها طالبان کم کم بر تمام مناطق افغانستان و از جمله کابل مسلط شد. آنچه می خوانید گزارشی است از تحلیل های استوار زنانی که در اقلب اوقات با اشک و بغض بر زبان آمده، برای زنده نگه داشتن آزادی، امید و پویایی.

نشست اول :

سخنران نخست : حمیرا قادری دکتری زبان فارسی از دانشگاه جواهر لعل نهرو هند. استاد دانشگاه، نویسنده و فعال مدنی. نویسنده کتاب dancing in the mosque  از بهترین کتاب های منتشر شده در 2020 در آمریکا مشاور پیشین دو وزارت خانه کار و امور اجتماعی و معارف در افغانستان.

حمیرا قادری که ساعتی نمی شد که  از پارک شهر نو در کابل و بازدید از وضعیت بی جا شدگان می آمد. بی جا شدگانی که به گفته او از تخار، هلمند، بدخشان و ...آمده بودند. قادری علاوه بر تشریح وضعیت دشوار این بی جا شدگان از دشواری مضاعفی گفت که زنان در این میان تحمل می کنند.از مشکلات بهداشتی و نبود توالت کافی در پارک. او از مصائب جنگ گفت و اینکه جنگ چگونه مسیر پیشرفت را باز به نقطه صفر می رساند و از آن نه تنها زنان که همه متضرر می شوند.

قادری اشاره کرد که سال هاست که در بحث زنان در دولت افغانستان، بیشتر دغدغه های کمی  و آماری مسئله بوده است هر چند در جاهایی مثل حضور در مذاکرات صلح ، تعداد بالای زنان اهمیت دارد اما در ابعاد دیگر بحث حضور کیفی زن ها مطرح است. چیزی که به قول قادری در بیست سال گذشته نادیده گرفته شده است. دکتر حمیرا قادری به این مسئله پرداختند که چطور بحث حضور زنان در عرصه عمومی در طی این سال های دموکراسی تنها به حضوری سیاسی زنان و آن هم بیشتر به شکلی نمادین تقلیل یافته است. بنابرین زنان بدل به ابژه های سیاسی شده و حضورشان در جاهایی چون کابینه ، حضوری نمایشی و انگشت شمار بوده بنابرین مسئله زنان هرگز به طور ریشه ای حل نشده است. مسئله زنان در افغانستان بیش از هر چیز یک مسئله فرهنگی و اجتماعی است و این مورد چون حل و فصل عمیق نشده است بنابرین شاهدیم در بسیاری از جاها به محض اینکه طالب، یک منطقه را تسخیر می کند، دوباره زنانش به قیوداتی دچار می شوند که چه بسا بعضا به فرهنگ و سنت آن منطقه نزدیک تر است. ما در این سال ها نتوانسته ایم با برنامه های درست بر دل آن سنت های ناپسند ضد زن ، حمله کنیم. انحصار قدرت به شکل سنتی همچنان به دست مردان است.

زنان در چند حوزه همچنان بسیار آسیب پذیرند: میزان سواد، وابستگی اقتصادی زنان به مردان، خوانش های مذهبی ضد زن، دید مالکیتی و شی وارگی به زن، فرهنگ سخت اقلیمی و روستایی و بحران های حاصل از فسادهای مالی

همه موجب شده است زنان بیست سال دارای هویتی سیاسی-اجتماعی نشوند ، بلکه آن ها مسئله ی سیاسی بودند. در نهایت دکتر قادری از نگرانی شان در مورد خطر طالب گفتند و طالبان امروز را حتی خطرناک تر از طالبان دیروز خوانده و گفتند افغانستان دوباره دارد در دام ابژه بودن، زن سقوط می کند.

سخنران بعدی : دکتر آناهیتا سیفی ،دکتری حقوق بین الملل و پژوهشگر حوزه حقوق بشر و زنان، عضو گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی دارای کارهای پژوهشی و اجرایی متعدد در حوزه زنان  به ویژه زنان افغانستان.مشاور امور بانوان دانشگاه پیام نور،عضو جمعیت بانوان فرهیخته، رییس کمیته حقوقی استانداری اردبیل، عضو کمیته اموزش خانواده در استانداری اردبیل. رئیس هسته مطالعات صلح زنان و امنیت دانشگاه علامه طباطبائی بودند.

 سخنرانی ایشان در مورد : چالش نهاد زنان سازمان ملل متحد: مطالعه موردی افغانستان بود. دکتر سیفی در ابتدا به شرایط پیش آمده و ایجاد شده برای افغانستان اشاره کردند و این پرسش مهم را مطرح ساختند که در شرایط حاضر، نقش و وظیفه جامعه جهانی و نهادهای بین المللی چه می تواند باشد؟ در همین راستا ایشان به نهاد زنان سازمان ملل متحد اشاره کردند.

نهاد زنان سازمان ملل متحد برای تسریع درپیشرفت و رفع نیازهای زنان در سراسر جهان  شکل گرفته است. اگرچه پیشرفت ها در بسیاری از بخش ها وجود داشته اما  زنان هنوز با مشکلات زیادی روبرو هستند. در افغانستان تعداد زیادی زنان و کودکان توسط تروریست ها کشته یا زخمی می شوند. توانمندسازی زنان با موانع اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی روبرو است. با همکاری نهاد زنان سازمان ملل و جامعه جهانی دستاوردهایی حاصل شده و اقداماتی در پیشبرد حقوق زنان و توانمندسازی آنها از طریق تصویب قوانین، سیاست ها و استراتژی های ملی انجام یافته است. چارچوب ملی صلح و توسعه توانمندسازی اقتصادی زنان و برنامه های اقدام ملی، درجهت اجرای قطعنامه 1325 شورای امنیت سازمان ملل متحد نمونه ی برجسته ای برای تضمین حقوق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زنان از جمله دسترسی به آموزش، بهداشت، معیشت و کلیه خدمات عمومی می باشد. با این حال، دستاوردها محدود و موقعیت زنان افغان همچنان در سطح پایینی قرار دارد. افغانستان جامعه ای کاملاً محافظه کار است و برخی پیشرفت های اندکی که پس از سقوط طالبان به وجود آمد بسیار شکننده و ناپایدارهستند.بسیاری از زنان به طور فزاینده نگران امنیت خود و پیامدهای هرگونه توافق صلح در مورد حقوق خودهستند. نهادزنان سازمان ملل متحد به وضوح در سیاست های ملی و بین المللی مربوط به پیشبرد اهداف هنجاری زنان ، صلح و امنیت در افغانستان تأثیر گذاشته که به صورت مشارکت زنان در کنفرانس های بین المللی و ملی منعکس شده ودر سیاست های ملی با وجود چالش ها و محدودیت های فضای سیاسی، برخی تغییرات قانونی که به پیشبرد اهداف قطعنامه 1325 کمک می کند، ایجاد شد. افغانستان یکی از کشورهایی است که دارای برنامه اقدام ملی برای اجرای قطعنامه 1325 شورای امنیت سازمان ملل است. با این وجود مشکلات عدیده در افغانستان ادامه این پیشرفت ها را سخت ترکرده و نشان می دهد دستاوردها تاچه حد شکننده و برگشت پذیر هستند. دولت افغانستان برای دستیابی به موارد ی که ذکر می شوند، برنامه اقدام ملی را تدوین کرده است: مشارکت زنان در سطوح تصمیم گیری و اجرایی خدمات کشوری؛امنیت و صلح و ادغام مجدد؛مشارکت فعال زنان در انتخابات کشوری و استانی؛دسترسی زنان به سیستم عدالت مؤثر، فعال و پاسخگو؛حمایت بهداشتی و روانی از بازماندگان خشونت جنسی و خانوادگی در سراسر افغانستان؛ محافظت از زنان دربرابر انواع خشونت وتبعیض، تأمین منابع مالی برای فعالیتهای مربوط به زنان درشرایط اضطراری؛ پایان مصونیت از مجازات در برابر خشونت علیه زنان و جنایات مرتبط؛درگیر کردن مردان درمبارزه با خشونت علیه زنان؛ افزایش امنیت اقتصادی برای زنان آسیب پذیر از طریق افزایش اشتغال فرصت ها؛افزایش دسترسی به آموزش و آموزش عالی برای دختران و زنان ،. این برنامه که توسط شورای وزیران تصویب شدبه عنوان ابزار اصلی دولت برای اجرای سیاست ها وتعهدات مربوط به توانمندسازی و برابری جنسیتی زنان است. به منظور اجرای مقررات مندرج در قانون اساسی، قوانین و سیاستهای گوناگون و برنامه های عملیاتی، تعدادی از ساختارهای ملی مثل وزارت امور زنان،کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، دادگاه های خانوادگی، کمیسیون های مرکز استان ها درباره از بین بردن سوء استفاده جنسی از زنان و کودکان تأسیس شده است . اما با توجه به وضعیت امنیتی افغانستان، جامعۀ جهانی در مورد وضعیت سال 2021به شدت نگران است و چگونگی امنیت در کشور مستقیما به موفقیت حکومت در مورد تامین صلح بستگی دارد.ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻣﻠﯽ زنان در اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن ﻋﻤﺪﺗﺎ ﻏﯿﺮﻗﺎﺑﻞ اﺟﺮا و ﻗﺎﻧﻮن ﻣﻨﻊ ﺧﺸﻮﻧﺖ ﻋﻠﯿﻪ زﻧﺎن ﻋﻤﺪﺗﺎ ﺑﺪون ﺿﻤﺎﻧﺖ اﺟﺮا ﺑﺎﻗﯽ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ. ﮔﺰارشﻫﺎ ﻧﺸﺎن ﻣﯽدﻫﺪ 87 درﺻﺪ زﻧﺎن ﺣﺪاﻗﻞ ﯾﮏ ﻧﻮع ﺧﺸﻮﻧﺖ ﺧﺎﻧﮕﯽ را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮده اﻧﺪ و ﺑﺮای ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺮﺳﯽﻫﺎی ﭘﺎرﻟﻤﺎن و ﺳﺎﯾﺮ ﻣﻘﺎمﻫﺎی اﻧﺘﺨﺎﺑﯽ در ﻣﻌﺮض ﺗﻬﺪﯾﺪ و ارﻋﺎب ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ. اجرای موفقیت آمیز برنامه اقدام ملی درباره قطعنامه شورای امنیت 1325مستلزم همکاری نزدیک بین دولت افغانستان ، جامعه مدنی، بخش خصوصی و جوامع بین المللی است. مشکلاتی مانند عدم همکاری وزارتخانه ها و عدم بودجه ریزی، همراه با ناامنی شدید اجرای برنامه اقدام ملی را در استان ها و کابل مختل کرد. تقسیم مسئولیتها در اجرای سیاستهای مربوط به حقوق زنان به طور پراکنده بین وزارت امور زنان ، دفتر ریاست جمهوری ودفتر امور بانوان می باشد. این پراکندگی مسئولیتها از موانع تأثیرگذاری اجرای برنامه  اقدام ملی درباره قطعنامه 1325درمورد قانون رفع خشونت علیه زنان و سیاستهای مربوط به برنامه اقدام ملی است

 برخی تحلیل گران معتقدنداگر طالبان نقش مهمی در نهادهای دولتی ایفا کند موقعیت امنیتی ، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آینده زنان در افغانستان دچار چالش وابهام خواهد شد.نهاد زنان سازمان ملل برای برطرف کردن این شکافها نیاز به حمایت بیشتر داردبا توجه به خروج نیروهای نظامی آمریکایی از افغانستان وعدم قطعیت پیرامون آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد، سؤالات جدی در مورد توانایی و نقش نهاد زنان سازمان ملل در ایفای نقش معنادار زنان در فرایند صلح و امنیت مطرح می شود

نشست دوم

در روز دوم نشست هم اندیشی زنان ایران و افغانستان سخنران اول خانم دکتر الهه کولایی بودند. دکترالهه کولایی پژوهشگر، نویسنده و استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، عضو شورای مرکزی و نیز دفتر سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی. اینک عضو شورای ائتلاف زنان اصلاح‌طلب (صدف) است و همچنین نماینده مجلس ششم ایران بودند. ایشان بیش از 35 کتاب و بیش از 190 مقاله علمی در مورد مسایل روسیه و حوزه دریای خزر نوشته و منتشر کرده اند و در مورد سیاست خارجی ایران و مسایل زنان، به ویژه در کشورهای اسلامی نیز کتاب و مقاله علمی-پژوهشی منتشر کرده نموده اند.

دکتر کولایی اینگونه شروع کردند: ابتدا به همه خانواده هایی که با مسئله کوید۱۹ داغدار شدند، تسلیت می گویم. شرایط بسیار هولناکی برای همه ما است که فکر می کنم در کشورهای پیرامون ما هم این وضعیت وجود داشته باشد اما در کشور ما نگران کننده تر است. امیدوارم مسئولینی که بر این موضوع اثرگذاری دارند سیاست گذاری های مناسب را درپیش بگیرند. در واقع بیماری ای است که دامنگیر آحاد جامعه می شود.

درباره شرایط افغانستان نیز به گونه‌ای درگیری های نظامی و ناآرامی ها، علاوه بر کوید۱۹ وجود دارد که مشکلی بر مشکلات خانواده ها، زنان و کودکان افغانستان افزوده است.  این درگیریها آثار بسیار زیان بار، عمیق و گسترده را متوجه نظم و آرامش جامعه می کند اما بحث ما این است که زنان در رویارویی با این مشکلات و دشواری ها چگونه می توانند اثر گذار باشند؟ هم در حفظ وجود و سلامت خودشان و هم در تداوم بخشیدن به بقای جامعه و نهاد خانواده که در این مسئولیت ها و این درگیریها که متوجه زنان می شود.  بخصوص در درگیریهای مسلحانه آنان همیشه قربانی این ناآرامی ها در کنار کودکان شان هستند. خب، طبیعی است که مردان در قلمروهای دیگری درگیر این ناآرامی ها هستند.

به هرحال ما روزگار دشواری را هم در ایران و هم در افغانستان سپری می کنیم و در هر دو کشور موضوع ضرورت حکمرانی و زمامداری خوب را لمس می کنیم.  در شرایط مذکور حاکمان این کشورها با جامعه، مردم و نیازهای مردم چگونه ارتباط برقرار میکنند؟ چگونه به آنها پاسخ می دهند؟

در سومین دهه قرن بیست و یکم،  قرنی که به سرعت کشورهای پیشرفته جهان در حال تجربه تحولات مثبت هستند و ابعاد تکنولوژیک را با تمام ابعاد و آثارش لمس و در زندگی روزمره شان استفاده می کنند، ما شکاف ها را نادیده نمی گیریم و سیاه چاله ها را فراموش نمیکنیم حتی در کشورهای پیشرفته. ولی به هر حال بخش‌هایی از مردم این کشورها زندگی ای را به نمایش میگذارند که ما یک نوع حسرت و به نوعی آرزومندی را در مردمی که در کشورهای پیرامونی، کشورهای کمتر توسعه یافته، کشور هایی که زمامداری خوب و زمامداران خوب را تجربه نمی کنند می بینیم. آثار آن در خروج گسترده از این کشورها مشاهده میشود. با کمال تاسف جوانان ایرانی و افغانی را در خروج از سرزمین‌های مادری، برای دستیابی به این شرایط بهتر را در  مهاجرت ها میبینیم.

  پس از پایان جنگ سرد بخش بزرگی از درگیریهای مسلحانه به طور غیر کلاسیک و نامتقارن در خاورمیانه اتفاق افتاده است و همچنین ظهور گروه‌هایی که ایدئولوژی های افراطی را به اشکال مختلف و با گفتمان‌های متفاوت مطرح میکند که به گونه‌ای در مقابله با قدرتهای جهان مطرح می شوند. منازعات مسلحانه و جنگ‌های منطقه‌ای که به شکل کلاسیک، امروز در این منطقه از جهان اتفاق میافتد، این منطقه و بحران هایی که در عراق سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ و دولت اسلامی عراق و شام که داعش نامیده می شود، فجایعی که برای زنان و کودکان در دشت نینوا به وجود آورد، اکنون به ظهور طالبان و گسترش سریع و حیرت‌انگیز به تحت سیطره درآوردن مناطق افغانستان و بحث سقوط پی درپی استان‌ها و نهایتاً کابل منجر شد که افغانستان هم با طیف گسترده جریان‌های افراط‌گرا درگیر آن شد.    ما با یک جریان یکپارچه تحت عنوان خلافت اسلامی یا دولت اسلامی که مرکزیت یا ریاست یک برنامه واحد را مدیریت کند در بدخشان یا هرات، مواجه نیستیم. این رفتارهای متفاوت ما را متوجه می کند که تحولات افغانستان را در یک وضعیت سیاه و سفید مورد بررسی قرار ندهیم و محتاطانه و بسیار دقیق ارزیابی کنیم.

آنچه در افغانستان دارد اتفاق میافتد، نقش قدرت‌های خارجی و بخصوص نقش ایالات متحده آمریکا، من را به یاد تحولات سال‌های ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶و به یاد دوران کلینتون و خانم آلبرایت انداخت.  ما در واقع با تکرار همین سناریو روبرو میشویم. طبیعی است که نقش قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در تحولات افغانستان بر بستر زمینه های داخلی دراین کشور شکل میگیرد که فرقه‌گرایی، منطقه گرایی و قبیله گرایی و همچنین کم توجهی به اهمیت و حساسیت موضوع منافع ملی و مصالح ملی را در این کشور به نمایش میگذارد. جریان های سیاسی حاکم به دلیل ضعف مدیریت سیاسی کشور،  آثار نبود معیارها و استانداردهایی که در زمامداری خوب لازم است، با آثار بیتوجهی به مصالح و منافع ملی در هم ادغام شده و ما اکنون می بینیم که بدون مقاومت و مقابله قدرت از نیروهای مقاومت و مردمی به طالبان واگذار می شود و با نیرویی که طالبان را متوقف کند روبرو نیستیم. بنابراین  در بحث افغانستان مهم است که ما  عوامل داخلی را در جای خودش ببینیم و عوامل منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را به درستی تحلیل کنیم. رقابت قدرت هایی که افغانستان را عرصه رقابت خودشان قرار دادند و از میدان افغانستان منافع نامشروع خود را دنبال میکنند وضعیت کنونی را رقم زده که هزینه گزاف آن را زنان، کودکان و مردان افغانستان پرداخت می کنند.

ما امروزه جامعه مدنی بین المللی را با همه مشکلات و تبلیغاتی که برایش وجود دارد داریم، به نظر میرسد که فعال شدن جامعه مدنی بین المللی در تمام سطوح یک نیاز است. زنان افغانستان  نیازمند یک اجماع بین المللی و همکاری جمعی در سطح منطقه ای و بین المللی که موجد  صلح و آرامش و حل  منازعات با روشهای مذاکره و شیوه‌های گفت وگو  محورباشد،   هستند.

در سازمان شانگهای این ظرفیت وجود دارد. ایران، روسیه و چین در این سازمان هستند که می توانند تاثیر گذار باشند و باید تحرک لازم را از طریق دیپلماسی برای حل و فصل این مشکلات و کاهش فجایع انسانی که در افغانستان در حال وقوع است را انجام دهند. من شما را ارجاع میدهم به سیاست‌های آمریکا در سال‌های ۱۹۹۶و ۱۹۹۷ که راه قدرت رسیدن طالبان را هموار کردند. این سناریو در تمام کشورهای در حال توسعه دائم در حال تکرار است. الان گفته می شود طالبان در حال تغییر هستند، آنان بعد از بیست سال درک بهتری از جامعه افغانستان و منطقه دارند. زبان ارتباط و معامله با آمریکایی ها را پیدا کردند.

من شما را به تحولات سال ۹۷ ارجاع می دهم که هزینه اش را خود آمریکا پرداخت کرد، در واقع حمایت از طالبان منجر به حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ شد. تقریباً این دوره مسائلش در حال تکرار است. آمریکا در سال ۱۹۹۷ حمایت از طالبان را به عنوان راهی برای انتقال انرژی از آسیای میانه به مسیر پاکستان و هند دنبال می کرد. مذاکرات خط لوله زمانی آغاز شد که هنوز طالبان قدرتشان تثبیت  نشده بود. امروزه ما با شکست دولت خلافت اسلامی در غرب ایران مواجه هستیم درحالیکه اخباری در طول سالهای گذشته منتشر شده مبنی بر انتقال نیروی داعش از غرب ایران به شرق آن. خیلی از مسائلی که طالبان در برخوردهای شان با زنان در بخش‌های شمالی افغانستان دارند، گزارش‌هایی که از مناطق شمال افغانستان به دست میرسد نشان می دهد که داعش در این مناطق افغانستان فعال است. طبیعتا رفت و آمد به آسیای مرکزی و قفقاز از این مناطق هموار تر است. تقویت رادیکالیسم و افراط‌گرایی در شرق ایران میتواند اهدافی را در ایران، آسیای میانه و قفقاز و هم استان سین کیانگ چین دنبال میکند. مجموعه این رویکردها نشان میدهد که بار دیگر زنان افغانستان قربانی سیاست هایی می شوند که آن سوی مرزهای این کشور طراحی می شود.

من تاکید میکنم که نباید معاملات و بده بستان های داخلی، زیرساخت‌های توسعه نیافتگی همه جانبه، عدم شکل گیری ساختارهای زمامداری خوب و بی اعتمادی را در داخل افغانستان نادیده بگیریم. این بی اعتمادی نشان می دهد که زنان افغانستان برای رویارویی با این مسئله همانطور که در گذشته نشان دادند،  ناامید نشدند، در همین مسیر به تلاش‌ها برای تواناسازی خود ادامه دادند، از اشکال گوناگون برای آموزش استفاده کردند علی رغم اینکه  مانند سایر زنان در جوامع مشابه که جامعه سنتی به کثرت در برابر مدرنیته و عوارض آن مقاومت میکند، متحمل مشکلاتی شدند. زنان افغانستان  به خوبی میدانند که باید تسلیم نشوند و ظرفیت‌های انسانی خود را حفظ کنند. بدون تردید تحول جوامع به سمت حاکم شدن مردم است، منتها مردمی که آگاهی مناسب برای مدیریت زندگی خود را با شیوه های گوناگون به دست آورند.

گزارش‌های زیادی وجود دارد. زمانی که آموزش از بین رفت چگونه در خانه های بسته این {آموزش} اتفاق رخ داد. می خواهم برگردم به سخنان اولیه خودم که ما با مجموعه ای از عوامل داخلی و خارجی مواجه هستیم که تحولات امروز افغانستان را رقم زده است. فکر میکنم کشور خود ما به عنوان یک کشور در حال توسعه، کشوری که جامعه به شدت سنتی دارد،  با شیوه‌های متفاوت همین  مسائل را به گونه دیگر درک می کند البته رویارویی با نو شدن و استفاده از دستاوردهای تمدنی بشری به نظر میرسد در عصر جهانی شدن ابعادش بسیار تند تر و جدی تر شده باشد آنچه ما در افغانستان می بینیم پیوند پیدا کرده با توسعه نیافتگی سیاسی، فساد ، پایین بودن سطح آموزش های  اجتماعی و قطعاً فرهنگی، بی توجهی به مطالبات مردم،نقش استکبار جهانی و امپریالیزم و قدرت های جهان خوار که باید در جای خود به آن  بپردازیم. تاکید می کنم که ما با  نقش عوامل داخلی در توسعه نیافتگی همه جانبه، فهم منابع داخلی، ضعف نهادهای مدنی، نهادهای سیاسی و امنیتی، دشواری های گوناگون اقتصادی که مسئله کووید ۱۹ آن را تثبیت کرده است نیز مواجه هستیم.

 برگردیم به ارتقای آگاهیهای انسانی، تواناسازی و توانمندسازی، همانطور که زنان نشان دادند در طول تاریخ در شرایط درگیری، بحران ها و دشواری های گوناگون با آن مقابله می کنند و از امکانات محدود استفاده خواهند کرد. زنان افغانستان یک بار دیگر نشان خواهند داد که با جریان‌هایی که انسان بودن آنها را نمیپذیرند و با حقوق انسانی آنها برخورد می کند، به مقابله می پردازند. نقش نهادهای بین‌المللی و جامعه جهانی و دولت هایی که قطعنامه های بسیار زیبا مثل قطعنامه ۱۳۲۵ را تصویب میکنند باید به محک عمل گذاشته شوند که چقدر حاضرند برای اجرایی کردن این ایده های زیبا و دلنشین هزینه پرداخته و عمل  کنند. ما مشابه صحبت هایی که مارکس برای اتحاد کارگران جهان مطرح کرده بود را برای  زنان جهان، بخصوص زنان کشورهای اسلامی که جوامع آنان با خوانش های غیرانسانی از اسلام رو به رو هستند نیاز داریم. ما باید زنان را به اتحاد فرا بخوانیم.

زنان باید با افزایش آگاهی ها، توانمندی ها و ایجاد تشکل ها و سازمان ها به نیروی تاثیر گذار تبدیل شوند که بتوانند اثرگذار و سازنده برای زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی در سرزمین های خود تبدیل شوند.

 

سخنران بعدی خانم فرحناز مصطفوی بودند، متولد شهر فیض آباد، بدخشان. شاعر، نویسنده، فعال  در عرصه صلح سازی . ایشان در سال ۲۰۰۹ کار با میدیوتیک افغانستان را آغاز کردند. سال ۲۰۱۲ نیز به کابل آمدند، دانش آموخته ی حقوق و علوم سیاسی  در مقطع کارشناسی ارشد روابط بین الملل از دانشگاه پنجاب ، کارشناسی ارشد امنیت بین الملل از آگره یونیورسیتی. مسئولیت  برنامه های مشترک برون مرزی تاجیکستان، پاکستان و ایران را برای آشنایی بیشتر جامعه مدنی این کشور با افغانستان را بر عهده داشتند. فعال صلح فرهنگی و حقوق زنان، مشاور سابق  فرهنگی معینیت امور جوانان، مسئول شبکه جوانان و بخشی فرهنگی میدیوتیک .معلم صلح برای کودکان از طرف دفتر صلح و همبستگی .ماستر ترینر یک دوره انتخابات در افغانستان فارغ التحصیل از ستاژ دیپلماسی وزارت امور خارجه افغانستان و نویسنده مقالات متعدد در زمینه های سیاسی و اجتماعی در مطبوعات افغانستان و دیگر کشورهای فارسی زبان.

 

صحبت های خانم مصطفوی به شدت متاثر از وضعیت پیش آمده در بدخشان و کل کشور بود. خیلی از دوستان ، نزدیکان و خویشان ایشان از دست رفته و یا در روزهای اخیر آسیب دیده بودند. ایشان صحبت هایشان را با مثالی از وضعیت یکی از دوستانشان در هرات شروع کردند که جراح متخصص  هستند و در خانه ای مسکونی با مادر و خواهرشان زندگی می کنند و مادر، ایشان را یتیم بزرگ کرده و به این مرحله رسانده است اما ایشان در روزهای تسخیر شهر به وسیله طالبان چون محرم مرد ندارند، طبق قانون طالبان  حتی برای تهیه نان با وجود داشتن دو اتومبیل در خانه، امکان خروج ندارند. و ترس از این دارند که حتی کشته شوند.

 ایشان گفتند در زمانی هم که مسئولیت های دولتی داشتند و به عنوان معاون وزیر در حوزه جوانان فعالیت می کردند به این نتیجه رسیده بودند که بیشتر استفاده از زنان یک استفاده نمایشی است و دولت سعی می کند تنها مجامع بین المللی را به واسطه حضور زنان راضی نگاه دارد اما به شکل جدی، زیربنایی و اجتماعی در مورد حقوق و وضعیت زنان، اقداماتی صورت نگرفته است و این نمایش و مد دولت است. از نقش آمریکا انتقاد کردند و گفتند، دموکراسی را مثل یک کیکی که تزیین شده بود آورد و آن را به جای خامه با کرم آراسته بود و آن را نمایشی داد و برد و اینطور نبود که دغدغه آمریکا باشد که کاری در این زمینه انجام دهد اما با وجود همه کاستی ها زنان و جوانان افغانستان ، تلاش کردند به قدر امکاناتشان بیاموزند و از هر موقعیت جهت تغییر وضعیت استفاده کنند اما اشاره کردند که با آمدن طالبان همین فرصت ها و دستاوردها هم از دست می رود. به این اشاره کردند که طالبان در بدخشان از زنان خواسته اند، برقع بپوشند و پوشش سیاه سرتاسری داشته باشند و اگر بخواهند در ادارات کار کنند با این پوشش ممکن است و اگر با لباس رنگی بیایند حتی عواقب آن پای خودشان است. به مسئله کج فهمی های دینی و مسئله فتوا اشاره کردند و اینکه زنان همیشه موضوع فتواهای دینی در شکل های مختلف بودند و اینکه این فتوا باید از روی زنان برداشته و به جای دیگری منتقل شود از جمله فتاوی نادرستی که در مورد پوشش و حضور زنان در جامعه است و باید  به حوزه های دیگر منتقل شود و تمرکزش از زنان برداشته شود. و اشاره کردند که در قرآن خطاب همیشه به مومنان هست و نه فقط مردان مومن . خوانش های غلط، افراطی و بنیادگرایانه باید کنار گذاشته شود. در ادامه از حفظ امید همواره علی رغم وضعیت بسیار دشوارگفتند.

نشست سوم

در نشست سوم ، سخنران اول خانم مریم سلیمی دانشجوی مقطع دکتری رشته روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی بودند. خانم سلیمی رساله دکتریشان را در موضوع افغانستان و زنان افغانستان در میدان عمومی می نویسند.

طی سالیان متمادی، وضعیت زنان همواره دستخوش تحولات زیادی شده است. تاریخ نشان میدهد که هر رژیم به خواست خودش، وضعیت آن‌ها را دچار تغییر کرده است. این تغییر، گاهی زنان را به طور نسبی فرصت حضور در برنامه‌ریزیهای دولت داده برای مثال می توان به وضعیت زنان تا پیش از رژیم طالبان اشاره کرد، در این دوران آنها از وضعیت نسبتا ایده‌آل برخوردار بودند؛ البته این امر به زنانی برمیگردد که در شهرها، زندگی میکردند و زنان روستایی، در دام سنت‌های قومی و قبیلهیی، هم‌چنان گیرمانده بودند. مقطعی که  زنان در آن از آزادی نسبی برخوردار بودند، به دوران سلطنت ظاهرشاه بر میگردد. این روال از عصر حکومت ظاهرشاه، تا دوران حکومت دکتر نجیب، جریان داشت. در دوران شاهی ظاهرشاه (۱۹۶۴)، بر بنیاد قانون اساسی شاهی، کمیتهی با عضویت زنان افغان، ایجاد شد که در واقع، قانون اساسی نظام شاهی، به جایگاه زنان افغان، اهمیت قایل میشد. این کمیته، در راستای برابری و حقوق طبیعی شهروندان، مشخصا به برابری حقوق زنان اشاره میکرد. از دههی ۱۹۷۰ تا دهه ۱۹۹۰، زنان افغان میتوانستند و اجازه داشتند که معلم، وکیل، قاضی، استاد دانشگاه، پزشک یا نویسنده و شاعر شوند، دختران و پسران، در کلاس های درسی در کنارهم مشغول تحصیل، بودند. اما این دوران بعد از روی کار امدن مجاهدین و جنگ های داخلی و سپس طالبان چهره ی دیگری به خود گرفت. به طوری که در دوران طالبان، موقعیت زنان به سوی قهقهرا و نابودی سوق پیدا کرد. از این رو پس از هر دوره تلاش برای مؤفقیت، زنان دوره‌ای را سپری کرده اند که همه دست‌آوردهای شان نابود شده و نتایج کوشش‌های شان، نادیده گرفته شده؛ تا این که در دورهی حاکمیت طالبان، به طور کامل از  حقوق طبیعی مثل حق آزادی، حق انتخاب و حق کار در بیرون از خانه و حضور فعال در اجتماع، محروم شدند. برای مثال نظام طالبانی، قیودات سختی را بر زنان وضع کرده بود و حتا نمیتوانستند بدون مرد، از خانه‌هایشان بیرون شوند و اگر بیرون هم میشدند، باید با «برقع»، پوشیده میبودند. نگاه طالبان نسبت به زنان، نگاه افراط گرایانه دینی بود و برداشتی را که طالبان، از شریعت اسلامی داشتند، زنان را محصور در خانواده‌ها میکرد؛ به بیان دیگر، زنان فقط برای خانواده‌ها بودند و هیچ حقی در جامعه نداشتند. جامعه‌ای که مردسالار بود و نگاهش نسبت به زنان، جنسیتی.

پس از حمله ی یازدهی سپتامبر ۲۰۰۱ و سپس حضور گستردهی نیروهای بین المللی در افغانستان، ، وضعیت زنان نیز به گونهی نسبی بهتر شد.

در همه تعهدات ملی و بین‌المللی افغانستان، توجه به وضعیت زنان، از همان ابتدا در کنفرانس بن و سپس در عرصه عمومی از اولویت‌های دولت افغانستان و دولت‌های کمک‌کننده به این کشور، بود و این نگاه به زنان، دولت افغانستان را به توجه و بهسازی وضعیت زنان، مکلف کرد.در این زمینه آمارهای متعددی قابل رویت می باشد که با استناد به منابع موثق قابل ذکر است.

1.         در این دوره، میزان دسترسی زنان به آموزش، تعلیم و تربیت از هر زمان دیگری بیش‌تر شده و وضعیت آنها رو به بهبود است. طبق آمار منتشر شده جهانی، در دو دهه پیش به خصوص در دوران تاریک طالبانی، زنان افغانستان از آموزش محروم بودند؛به طوری که در سال 1999، حتی یک دختر در مدرسه متوسطه ثبت نام نکرده بود و فقط 9000 دانش آموز در مدارس ابتدایی در حال اموزش خاص (از جمله قران) بودند اما در دو دهه گذشته این روند، سیر معکوس داشته است به طوریکه بر طبق امار بانک جهانی، در سال 2003، 2.4 میلیون دختر در مکتب مشغول تحصیل بودند که به طور تقریبی حدود 6 درصد را شامل میشود. این رقم در سال 2017 به 3.5 میلیون نفر یعنی حدود 39درصد افرایش یافته است. این امار در زمینه تحصیلات بالاتر در دبیرستان و دانشگاه ها نیز سیر صعودی داشته است. به طوری که حدود یک سوم دانشجویان دانشگاه های دولتی و خصوصی را زنان تشکیل می دهند.

اگرچه هنوز برطبق گزارشات یونیسف، بیش از 3.7 میلیون کودک به مکتب نمی روند که از این رقم حدود  60درصد آنها دختر هستند. دلیل آن را نیز می توان جنگ و عدم دسترسی به امکانات آموزش و نبود معلم خانم دانست.

2.         زنان همچنین در جامعه فعال هستند و مناصب سیاسی دارند و فرصت های شغلی را دنبال می کنند. به طوریکه در این دوره، آن‌ها به شکل بیسابقه وارد بازار کار شدند؛ برای مثال در بخش سیاسی، در قسمت قوه مجریه، برای نخستین بار چهار زن به وزارت رسیدند، و در بخش قانون گذاری و مجلس نیز این مهم به صورت رسمی به چشم میخورد تا جایی که در قانون اساسی آمده است که زنان باید حداقل 27 درصد کرسی های مجلس نمایندگان افغانستان را در اختیار داشته باشند و در حال حاضر با 69 کرسی از 249 کرسی، این سهمیه لحاظ شده است.

همچنین  زنان در سمت‌های بلند دولتی و غیردولتی نقش ایفا میکنند و  نظر به آمار ارائه‌شده توسط کمیسیون مستقل اصلاحات اداری و خدمات ملکی، حضور زنان در اداره‌های خدمات ملکی، به ۲۸ درصد افزایش یافته است. همچنین زنان در بخش امنیتی نیز به صورت غیر قابل تصور، حضور گسترده یافتند که نظر به آمار ارائه‌شده در نخستین گزارش تطبیق مرحلهی دوم پلان عمل ملی قطع‌نامهی ۱۳۲۵ شورای امنیت سازمان ملل متحد (زنان، صلح و امنیت)، تعداد زنان در سال 2019 در وزارت امور داخله به ۳۸۰۳ تن میرسید که نظر به سال 2018، افزایش ۷٫۷۳درصدی را نشان میدهد.

البته لازم به ذکر است که زنان، با جدیت و پشتکار، تلاش دارند تا جایگاه خود را در پیشرفت و توسعه کشور تثبیت کنند. این تلاش‌ها تنها در بدنهی دولت انجام نمیشود، در نهادهای بین‌المللی و حتی بخش خصوصی نیز دست‌آوردهای خوبی به همراه داشته است. در این خصوص، میتوان ادعا کرد که به شکل بیسابقه، شمار زنان تاجر، صنعت‌پیشه، کاسب و زنانی که نهادهایی با فعالیت‌های مختلف در حوزهی زنان راه‌اندازی کرده اند، افزایش یافته است که هر کدام، در ساحت کار خود، مؤفق و با برنامه است و توانسته در حیطهی صلاحیت خود، به وضعیت کلی جامعه و به ویژه زنان، مفید واقع شود.  بر اساس امار منتشر شده در بخش خصوصی بیش از 1000 زن افغان تا 2019 تجارت شخصی خود را آغاز کرده بودند تمام این فعالیت ها زیر نظر طالبان ممنوع بوده است.رونق کسب و کار زنان در افغانستان در این دو دهه به شکلی میباشد که شمار بازرگانان به 54 هزار تن رسیده است.

تا اینجای بحث با توجه به امارهای سازمان ملل، بانک جهانی و عفو بین الملل زنان در افغانستان:

5درصد زنان به کالج یا دانشگاه می روند

22درصد شغل خود را دارند

20درصد کارمندان دولت زن هستند

27درصد نمایندگان مجلس زن هستند

و 1000 نفر تا سال 2019 کسب و کار خود را راه اندازی کرده اند.

3.         در ارتباط با حساب بانکی می توان گفت: بر اساس امار های منتشر شده در global findex حدود 85 درصد بزرگسالان در افغانستان حساب بانکی ندارند که بالاتر از سطح میانگین برای کشورای کم درامد است از این حداقل افرادی که دارای حساب بانکی هستند فقط 7درصد آنها را زنان تشکیل میدهند.

4.         در ارتباط با مبحث سلامت و بهداشت زنان، آمارهای داخلی نمایانگر رشد نسبی خوبی هستند از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد: در مراجع ‌بهداشتی زنان از ۲۵درصد به ۹۲درصد؛ در پرسنل بهداشتی، از ۱۴ درصد به ۶۰درصد افزایش قابل توجهی مشاهده میشود و هم‌چنین میزان نرخ مرگ‌ومیر مادران از ۵۰ ‌درصد به ۱۹ درصد کاهش یافته است این امار در قیاس با دوران طالبان برای زنان افغانستان یک موفقیت بزرگ محسوب میشود.

البته آمارهای منتشر شده از سوی سازمان های ملی و جهانی بسیار زیاد است که زوایای مختلف زندگی زنان افغانستان را مورد بررسی دقیق خود قرار داده است.با این حال در این فرصت کوتاه مجالی برای بیان کامل و جامع این آمارها نمی باشد.

اما نکته قابل تامل در این میان، این است که زنان طی دهه‌های گذشته، به شکل آرام و بیصدا در بخش‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی و عموماً در جامعه پیشرفت‌ها و دست‌آوردهایی داشته اند. اما بر اساس دیدگاه‌های غالب و رایج، با خروج جامعهی ‌جهانی و نیروهای بین‌المللی، حضور زنان افغانستان به چالش کشیده خواهد شد، و این می تواند به حذف دوباره آنها از جامعه بیانجامد. اما بر اساس مطالعات جامعه شناسی میتوان اذعان داشت  که زنان بیست سال پیش از حقوق خود هیچ ‌گونه اطلاعی نداشتند و نقض حقوق زنان، بخشی عادی از زندگی روزمره در جامعه بود. به طوری که عادت واره و یا سازه های ذهنی ساخت یافته زنان در جریان قطع ارتباط شناختی با میدان های مختلف، کرداری متفاوت از کردار امروزی را برای آنها شکل داده بود. به گونه ای که رویه های شناختی آنها به شکل مادری-همسری در خانواده تعریف میشد. شناخت اجتماعی و مدنی برای آنها تعریف نشده و بی معنی بود و مرد سالاری(پدرسالاری) جز لاینفک رویه ها و کردار های شناختی نا خودآگاه آنها محسوب میشد. اما در دو دهه گذشته با وجود فراز و نشیب های فراوان، و حتی هنوز با وجود تعداد بیشماری از زنان بی سواد، کم سواد و منزوی در خانواده، که محصول جامعه قبیله ای و روستایی افغانستان هستند،  زنان از حقوق خود آگاه شدند.  تغییر عادت واره زنان افغانستان هر چند به طور محدود و ارتباط این کنشگری باز تعریف شده که به طور نوعی محصول بازتعریف میدان های مختلف در افغانستان میباشد، خود نمایان گر کردارها و رویه های جدیدی است که بنابر شرایط حاضر شناخت اجتماعی و هویتی متفاوتی را نشان می دهد. و این نشان گر این مساله میباشد که دیگر برگشت به گذشته حداقل در میان زنان فعال امکان پذیر نمیباشد. زیرا به حقوق خود و بازپسگیری آن واقف میباشند.

از این رو، بحث تسلط دوباره طالبان برای زنان افغانستان که نگاهی نوین به نقش های هویتی برابر با مردان دارند، دردناک و غیرقابل تحمل است. زنانی که در دو دهه گذشته با وجود فشار های امنیتی از سوی بنیادگرایان، جسارت ایفای نقش های کلیدی را داشته و گفتمان زنانه خود را در قالب های مختلف به اجرا در اورده اند. به طور مثال می توان از دختران و زنان سرآمدی سختن به میان آورد که الگویی برای ایندگان میباشند. به عنوان مثال کسانی مثل سیما سمر اولین وزیر امور زنان پس از طالبان در دولت موقت.حبیبه سرایی اولین والی زن و فعال مدنی که والی ولایت بامیان میباشد .نیلوفر رحمانی 23 ساله اولین فارغ التحصیل خلبان زن در افغانستان که البته بخاطر تهدیدهای فراوان از سال 2018 به امریکا اعلام پناهندگی کرد.تیم رباتیک دختران افغان که در اولین رقابت جهانی در واشنگتن در 2017 برنز دریافت کردند زیرا دستگاه تنفس مصنوعی برای کوید 19 را ساختند.ظریفه غفاری فعال حقوق زنان و کارافرین افغان جوانترین شهردار در سن 26 سالگی شد که شهرداری میدان شهر مرکز ولایت وردک را به عهده گرفت.منیره یوسف زاده به عنوان معاون وزیر دفاع افغانستان2019-2020

با این حال با وجود پیشرفت های کما و بیش مثبتی که از سوی زنان در افغانستان شاهد هستیم، اما گمشده ی اصلی زنان افغان، عدالتی است که ابتدا از دولت و سپس نهاد های فراملی و جهانی انتظار میرود. کنوانسیون ها، کمیته های حقوق بشر، و ... که هنوز نتوانسته اند انتظارات حداقلی زنان را در ناامنی ها، خشونت های خانگی، تجاوزهای جنسی، ازدواج های پیش از وقت، دسترسی نداشتن به تسهیلات آموزشی نرمال، تکنولوژی و از همه مهم تر فضایی امن پس از خروج نیروهای بین المللی و ادامه ی روند رو به رشد آنها، براورده سازند. و این می توان حیات پویای زنان افغانستان را در عرصه عمومی با مشکلات زیادی مواجه کند.

برای بررسی چالش های استمرار حیات پویای زنان افغانستان در اجتماع و عرصه عمومی به تجربه خود در مصاحبه با زنان فعال در دو شهر هرات و کابل می پردازم و به اختصار این چالش ها را مورد بررسی قرار می دهم. در مصاحبه های عمیق و ساختار نیافته ای که با تعداد محدودی از زنان فعال افغانستان در راستای موضوع رساله خود داشتم به چالش های اولیه در مواجهه با حیات پویای آنها برخوردم .

لازم به ذکر است این نکات در مراحل اولیه از برخورد من با زیست جهان و رویه های شناختی سوژه های مورد نظر میباشد و هنوز در مقوله بندی های نهایی، ارزیابی نشده است.

مواجهه با چالش های پیدا و ناپیدا در حیات پویای زنان در عرصه عمومی افغانستان:

بررسی وضعیت زنان افغانستان در دوران بیست ساله دموکراسی نیازمند یک مطالعه و پژوهش گسترده در تمام بخش های جامعه است. یک ارزیابی جامع و تمام عیار مستلزم در نظر گرفتن بخش های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی-فرهنگی و علمی می باشد. در غیر اینصورت دادن حکم به پیشرفت و یا پسرفت جامعه، کاری بدون محتوا و عبث می باشد.

با توجه به اینکه تجربه منحصر به فرد بنده در ارتباط با زنان افغانستان در مراحل ابتدایی می باشد و هنوز  به مرحله ی پایانی ارزیابی نرسیده است، داده های مطرح در این سخنرانی بسیار اولیه و قابل نقد و بررسی میباشد.

بررسی نقاط مثبت و منفی دوران دموکراسی اگرچه بسیار سخت میباشد اما هر چند به صورت کوتاه قابل ارزیابی اولیه است.

الف. حتی با یک نگاه سطحی ومختصر به تحولات افغانستان از 2001 تا امروز، می توان موفقیت و پیشرفت محسوسی را مشاهده کرد. تغییر قانون اساسی، حضور زنان در کنفرانس بن در تشکیل دولت موقت، حضور زنان در اجتماع فعال افغانستان و به کارگیری پتانسیل آنها در رشد و سازندگی جامعه، به کار گیری زنان در پست های کلیدی و حساس جامعه از جمله وزارت و ...، راه اندازی دوباره مکاتب و مدارس دخترانه در سطوح راهنمایی و دبیرستان، ورود دختران به دانشگاه ها بخصوص در هرات و کابل، و به طور کلی طرح آگاهی رسانی و تجهیز زنان و دختران به فهم هویتی و شناختی خودشان، می تواند نشانه هایی از پیشرفت این دو دهه دوران دموکراسی افغانستان باشد.

این که ایا این پیشرفت ها سمبلیک بوده یا واقعی، هنوز جای سوال و تردید است!

ب. ارتباطات مجازی میان زنان و دختران در سطوح اجتماعی خود یک امتیاز مثبت در نظر گرفته میشود. یادداشت نویسی، مقاله نویسی و حتی انتشار عقاید در صفحات مجازی از جمله تلگرام، واتساپ، اینستاگرام، فیسبوک و سایت های مختلف خود نوعی اراده خواستن به پیشرفت را نشان می دهد. کلاب هاوس هایی که از جدال های گفتمانی زنان با یکدیگر و حتی با مخالفان شان، بسیار حائز اهمیت است.

نمونه های عینی که در اینجا می توانند جالب باشند، مصاحبه شونده های من از هرات و کابل هستند که هر کدام دستی در پیشرفت دارند.

الف)نمونه اول با کار فرهنگی-علمی، سعی در بالا بردن سطح آگاهی دانش آموزان مدرسه خود دارد و بعد از آن با خوانشی عارفانه از دین؛ به نقد دین از نگاهی وجود گرایانه میپردازد. وی با صبر و حوصله بسیار متون کتاب تعلیمات دینی دانش آموزان را نقد می کند و معتقد است، بنیان تبعیض از اقتدار تربیتی به درون خانواده ها کشیده شده است. او برای رفع نابرابری و تبعیض زنان و مردان، پیوسته کار فرهنگی خود را ادامه می دهد. وی بانوشتن در تلگرام و فیسبوک، با صبر و حوصله زیاد در تحول فرهنگی جامعه خود، تلاش می کند. او حضور زنان را در اجتماع ارج می نهد اما کافی نمی داند. او گمشده ی زنان افغانستان را آگاهی می داند. و معتقد است عدم آگاهی کامل زنان در عرصه های اجتماعی منجر به اعتماد به نفس پایین آنها میشود که این دام های های بسیاری را بر سر راه آنها پیوسته قرار می دهد. وی معتقد است فقر گسترده،  فضای ناامن جامعه به لحاظ فیزیکی و روانی و عدم آگاهی کافی، منجر به این شده است که حضور زنان بیشتر از اینکه عینی و و اقعی باشد، سمبلیک و نمادین در نظر گرفته شود و تنها برای جلب نظر جهانی. او تنها راه حل را تا اینجا انجام کار فرهنگی و بنیادی در سطح جامعه به خصوص در میان زنان و دختران می داند که منجر به بالا رفتن 1.سطح آگاهی زنان2.اعتماد به نفس انها و 3. در نهایت شناخت انها نسبت به خودشان برای رفع سلطه و دام های مردانه میشود. ایشان معتقدند هنوز در جامعه افغانستان زنان در مقابل یکدیگر قراردارند که این از عدم آگاهی نشات می گیرد.

او معتقد است در  قانون اساسی این کشور اگرچه ازادی پوشش یک امر قانونی می باشد و بانوان هیچ اجبار و یا دغدغه ای پیرامون حجاب ندارند اما عرف جامعه با این مساله همسو نمی باشد. زنان جامعه افغانستان هیچ گونه جسارت و جراتی به لحاظ امنیتی و سنتی در جامعه برای تغییر پوشش ندارند.

ب)نمونه دوم: خانمی اهل هرات میباشد که توانسته همه دوران های گذشته را از نزدیک نظاره کند. از دوران شوروی تا دموکراسی. او دوران طالبان را تاریک ترین دوران میداند و البته وی معتقد بود که تفاوت های چندانی به لحاظ اعتقادی در مورد پوشش و حق کار میان طالبان و مجاهدین وجود نداشت. ایشان به کار فرهنگی در رابطه با زنان و حقوق آنها در جامعه مشغول به فعالیت بنیادین می باشد. ایشان از تهدید های امنیتی بسیار بانوان در رابطه با حجاب خبر می دهد. و اینکه بی حجابی  با فرهنگ سنتی و قبیله ای افغانستان به هیچ روی تطابق ندارد. و عدم پوشش مناسب در افغانستان به ویژه هرات، نوعی اعلام امادگی برای مبارزه است. و از این روی زنان هیچ گونه جسارتی برای تغییر زیربنایی پوشش ندارند. به لحاظ کار و حق آن برای زنان، ایشان می گوید در کابل و مزار شرایط برای زنان بسیار مناسب تر از شهر مذهبی و سنتی هرات است. مردان در هرات و شاید در افغانستان هنوز به لحاظ طبیعت اولیه خود و به نوعی ذاتا هنوز امادگی کامل برای پذیرش کار همسر خود را بعد از بیست سال ندارند. زیرا از محیط اداری افغانستان می ترسند. محیط اداری-سیاسی و فرهنگی افغانستان به شدت نا امن و حامل برخوردهای شدید جنسیتی میباشد. او راه حل اولیه در برخوردهای جنسیتی و رفع تبعیض علیه زنان  را 1.کار فرهنگی در جامعه برای همگرایی و همدلی زنان برای رسیدن به یک صلح اجتماعی و بالابردن آگاهی از نقش زنانگی در جامعه بدور از مقابله با مردان 2. تشکیل کارگروه های حمایتی زنان برای آموزش زنان روستایی و و داشتن جامعه ای همگن از زنان با سواد 3. و آگاهی زنان از هویت خود برای ادامه مبارزه بر علیه تبعیض و هم صدایی در برخورد با افراطی گری میداند.

*نکته قابل توجه در اینجا نقش همدلی و یک صدایی زنان در برابر تبعیض های همه جانبه جامعه در برخورد با افراط و مردسالاری میباشد که به گفته مصاحبه شونده ها میتوان یکی از رمز های موفقیت زنان در جامعه افغانستان و حضور پررنگ زنان در اینده این جامعه باشد.

4. .موضوع بسیار مهمی که تمام 4مصاحبه شونده در جلسه اول مصاحبه خود بی درنگ و یکصدا بیان داشتند، مساله موبوط به دین میباشد.  تجربه های گسترده در سراسر دنیا، آنها را به این مساله رهنمون ساخته است که خوانش افراط گرایانه از دین چون سدی بزرگ در راه توسعه، عدالت؛ پیشرفت و آگاهی در جامعه بخصوص در مقابل زنان است. اگر دین افراطی از سیاست فاصله بگیرد و امر معاش نگردد، جامعه بسی سالم تر و ازادانه تر خواهد بود. و به گفته مستقیم آنها، دین مهم ترین چالش در حیات مردم افغانستان به ویژه زنان است.

ج)نمونه عینی سوم: دختری از کابل است. که همسو با سایرین دین افراطی را همچون سدی در مقابل پیشرفت زنان در جامعه می داند. او معتقد است برداشت های افراطی از دین که طالبان ارائه می کنند یک طرف ماجراست و طرف دیگر برداشت های رایج از دین در جامعه افغانستان است که همسو با فعالیت زنان نمیباشد. البته سوژه های قبلی نیز سکولار شدن جامعه را میپسندیدند و معتقد بودند دین افت سیاست است. در همین راستا یکی از مصاحبه شونده ها از هرات، خانمی اهل سیاست و با جایگاه علمی بلند، معتقد بود در جامعه دو راه حل برای امنیت و برقراری عدالت و پیشرفت وجود دارد اولی اخلاق و دیگری قانون است. در جامعه افغانستان که به قول هابز انسان گرگ انسان شده است دیگر صحبت از اخلاق، فضیلت محسوب نمیشود و تنها راه حل برقراری اصل صریح قانون است که می تواند راه گشا باشد. و حتی یک خانم دیگر اذعان داشتند با جدایی دین از سیاست، بیش از نیمی از مشکلات جامعه بخصوص پیرامون زنان، تبعیض ها جنسیتی، خشونت ها و ... قابل حل است. هم صدایی این بانوان در جدایی دین از سیاست در تمام این مصاحبه یک نمونه بازر میباشد.

نتیجه گیری:

در پایان این بحث می توانم به عنوان یک ارزیابی اولیه چند مورد را به صورت داده و نتیجه گیری اولیه مطرح نمایم. این موارد میتوان به عنوان چالش های پیش روی در استمرار حیات عمومی زنان افغانستان مورد نظر باشد. البته این نکات برخاسته از دل مصاحبه ها می باشد

1.   برداشت های افراطی از دین که به نوعی بخشی از انها جز سنت و عرف جامعه افغانستان میباشد، می تواند سدی در مقابل پیشرفت بانوان این کشور باشد.

2. عدم همدلی زنان افغانستان با یکدیگر (تفاوت نگاه زنان هنوز در برخورد با یکدیگر وجود دارد)

3. عدم آگاهی کامل زنان افغانستان از هویت زنانه خود در مقابل مردان و توجه بیش از اندازه به کارکردهای نمادین و سمبلیک زنان (به قولی حضور زنان در افغانستان فقط ظاهر شیکی دارد. اینها همه دکور هستند. از درون ضعف بر ما مستولی میباشد)

4. اعتماد به نفس پایین زنان بخصوص در برخورد با عرف جامعه و ساختارهای پنهان و اشکار  سلطه در جامعه(در رابطه با حق کار، پوشش و خروج از کشور)(اجبار به پوشش حتی به صورت حداقلی در بین زنان بخاطر ناامنی و نگاه های جنسیتی نمونه بارز ان است)

5. ترس و اضطراب ناشی از تسلط کامل طالبان بر کشور که هیچ ضمانت اجرایی برای اینده فراهم نمی کند. این ترس مانع توسعه فعالیت های فرهنگی واقعی در جامعه است( مکتب سید الشهدا مثال بارز آن است)

6. تبعیض و نابرابری از درون خانواده ها شروع میشود. (اقتدار تربیتی می توان عامل اصلی باشد)(بررسی کتب درسی و توجه به ایات و روایات و همچنین تابوی قاعدگی، بلوغ، و میزان طلاق مثال های بارز آن است)

7. عدم کار فرهنگی کیفی در جامعه و اماده سازی بستر مناسب برای نسل های جوان. (در این بیست سال بیشترین تمرکز بر روی روبنا بوده است تا زیر بنا) تمام توجه زنان به جاه طلبی کار سیاسی و حضور نمادین در پست های دولتی بوده است. برای مدارس، مکاتب، دوره های اموزشی کار چندانی نشده است.

8.. و اما اخرین مورد مربوط به دولت و سطح ناکارامدی دولت در بحث اشتغال، فقر، درامد، تورم و شایسته سالاری میباشد. وجود دولت ناکارامد خود زمینه بسیاری از چالش ها در حیات زنان است که می تواند با فساد و ناکارامدی، زمینه حضور مجدد طالبان و گروه های افراطی را در جامعه فراهم کند.

 

سخنران دوم نشست سوم خانم هانیه حسینی دانش آموخته روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهد و فعال مدنی در هرات افغانستان بودند.

سوابق:  تدریس در مکتب خصوصی آریانا در هرات،  چهار سال معاون انجمن جوانان شورای متخصصان هرات/ پنج سال معاون انجمن جوانان اصلاح گر هرات /عضو شبکه زنان افغان در زون غرب و عضو گروه دادخواهی جوانان و زنان برای صلح  /عضو داوطلب گروه حمایت از سیاست زنان /(NDI)عضوگروه دادخواهی جوانان دفتر آیفس هرات  /عضو گروه دادخواهی زنان   در هرات  برای درج نام مادر در تذکره های الکترونیکی و  ترینر و مشاهده گر در انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری در نهاد فیفا( بنیاد انتخابات آزاد و عادلانه افغانستان )در زون غرب/ مسول بانوان دفتر ایتلاف ملی زون غرب در هرات

 مشارکت سیاسی زنان از مباحث مهم توسعه سیاسی در کشورهای در حال توسعه است .به صورت جدی پس از سالهای 1945م و تحت تاثیر نظام بین الملل، مطرح شده است.در دوره سلطنت محمدظاهرشاه قدمهای شایانی در جهت توسعه اقتصادی و سیاسی برداشته شد، یکی از اقدامات در جهت توسعه و گسترش زمینه های مورد نیاز برای  مشارکت سیاسی زنان بوده است. تاسیس مدارس دخترانه، مراکز آموزش زنان، دوره هایی برای رشد و مشارکت زنان وانجمن هایی در جهت افزایش میزان مشارکت سیاسی زنان به وجود آمد. اما با وجود رشد فراوانی که در پی اقدامات فوق ایجاد شد موانع فراوانی همچنان در راه مشارکت سیاسی زنان در افغانستان وجود داشت. ازمهمترین موانع مشارکت سیاسی زنان،  نظام سیاسی و اجتماعی افغانستان است که ساختاری قبیله ای، سنتی و  مرد سالارانه دارد.  فقر، پایین بودن سطح آموزش و مراکز آموزشی، میزان پایین شهر نشینی، ساختار روستایی،  فقدان امکانات، پایین بودن سطح درآمد سرانه ملی ، توزیع  نابرابر درآمد ملی، بیکاری و عدم وجود امکانات از موانع مهم بر سر راه مشارکت سیاسی زنان در افغانستان است. اگرچه مشارکت سیاسی زنان از سوی نظامهای سیاسی در افغانستان حمایت میشده است.  اما این حمایت و میزان آن به اقشار خاصی محدود می شد.

کودتای داوود خان و فضای نسبتا باز برای فعالیت های سیاسی و اجتماعی، جنبش زنان را فعالتر نمود و زوایای نوینی برای فعالیت زنان گشود. اما عدم وجود برنامه ریزی و رهبری جنبش زنان را درگیر دسته بندی های سیاسی و اجتماعی روز کرد و در نتیجه با تلاش فعالین چپ، گرایش زنان به جنبشهای کمونیستی بیشتر شد. با سقوط دولت جمهوری داوود خان و روی کار آمدن کمونیستها در سال م1978 و تشکیل حکومت کمونیستی آنان از گرایشهای سیاسی زنان، در جهت پیشبرد اهداف سیاسی خود سود جستند. کمونیستها به شدت به نیروهای اجتماعی نیازمند بودند اما نیروهای اجتماعی که با نظریه های مارکسیستی مطابقت کند وجود نداشت. بنابراین روستائیان و زنان اهمیت فراوانی برای بسیج سیاسی پیدا کردند. تفاوتی که اولین کابینه کمونیستها با کابینه های گذشته داشت در عدم تاثیر قومیت ها و گرایش به قومیت غالب در کابینه آنها بوده است. در حالی که در کابینه های گذشته زنان  قومیت حاکم در سمت های گوناگون ایفای نقش می کردند .   پس از سقوط حکومت کمونیستی وقدرت یافتن حکومت مجاهدین1991م، زنان با مشکلات جدیدی مواجه شدند. رقابت احزاب پیروز به شکل بی حرمتی به زنان و اسارت و فروش زنان و دختران جوان و نوجوان در کشورهای عربی، جلوه نمایی کرده و زنان بسیاری با سرنوشت های نامعلوم ناپدید شدند .

 با روی کار آمدن طالبان فضای اجتماعی و سیاسی برای زنان کاملا بسته شد و زنان به داخل خانه ها محکوم به حبس شدند. اما در همین زمان، جنبش زنان به جنبشی زیرزمینی تبدیل شد. تظاهرات گسترده زنان در کابل و هرات که طالبان آن را سرکوب کردند، از نمونه های برجسته جنبش زنان در دوره طالبان است. در این دوره زنان از آموزش و امکانات آموزشی محروم بوده و حتی بدون داشتن یک همراه مرد، اجازه خروج از خانه رانداشتند. اما باز هم طالبان از پذیرفتن زنان به عنوان یکی از اقشار اجتماعی ناگزیر بودند. دقیقا امروز سال ۲۰۲۱پس سقوط دولت اشرف غنی تک تک اتفاقاتی که بیست و هفت سال پیش برای زنان  و دختران افغانستان بوقوع می پیوست. هم اکنون در گوشه و کنار افغانستان عینا تکرار می شود. به انزوا کشاندن دختران و زنان از جامعه ، عدم حضور آنان در ادارات دولتی و دانشگاه ها ، خفه  نمودن صدای آنها از طریق رسانه ها، و نگاهای متجاوزانه آنان بر صورت های دختران و زنان،  یا به تعلیق در آوردن شغل های زنانه ی آنها و محو وپاک نمودن چهر ه های زنان از در و دیوار مکان ها ، نشان  نابود کردن آنان از صفحه عمل  مردانه است .یکی از دردناک ترین واقعیت هایی که همه دنیا شاهد آن است ترس و نگرانی مادران و پدرانی است که تلاش دارند فرزندان خود را برای آینده ی نا معلوم به نیروهای آمریکایی برای خروج آنها از افغانستان بسپارند. که واقعا متاثر کننده و دل هر انسانی را بدرد می آورد است . اینها تکرار همان دوران سیاهی است که تاریخ نگاشته بود.

پس از یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱ وضعیت زنان در دستور کار کنفرانس بن قرار گرفت. قانون اساسی، پشتوانه های بین المللی، حضور جامعه بین الملل و نهادهای حامی زنان و الخصوص حمایت های اتحادیه اروپا از تساوی جنسیتی یا جندر در جهت توانمندسازی زنان افغانستان بود. که مشارکت و حضورگسترده زنان و دختران در حوزه های مختلف را  هر روز پر رنگ موثر و مفید می ساخت . زنان پرده سیاه تاریک طالبانی را کنار زده و تلاش داشتند در روشنایی آزادی بیان، دمکراسی، عدالت و برخورداری از حقوق  شهروندی و بشری زندگی و کار کنند. حضور سیاسی۲۷ درصدی آنها در پارالمان افغانستان آمار آسانی نبود بلکه تلاش روز افزون دولت و حمایت های جامعه جهانی در راستای برابری جنسیتی باعث آن شد. گسترگی حضور اجتماعی دختران و زنان در مراکز آموزش و پرورش، ایجاد زمینه های شغلی غیر وابسته به مردان، منجر به سر پا ایستادن و مستقل شدن اقتصاد زنان افغانستان گردید. آگاهی دهی از طریق ان جی اوها، نهادهای زنانه مثل وزرات امور زنان، شبکه زنان افغان در زون غرب که خود نیز در پرتوی برنامه های دادخواهانه اش در زمینه زنان و صلح مشارکت فعال داشت.  بنا فعالیت های چشمگیر آنان  در حوزه های مختلف برای تغییرمثبت و توسعه حضور زنان به عنوان نیمه دیگر جامعه  ملموس و محسوس بود. که با تسلط گروه  طالبان اسلام گرا و بنیاد گرای افراطی  متاسفانه باز بر نونهال درخت شگوفه زده تبر خورد و اکنون در پی ریشه کن کردن این حضور در کشور هستند. جامعه مدنی که پلی بود میان حکومت و ملت دیگر از آن خبری نیست تا صدای زنان افغانستان را انعکاس دهد هم دست های جهانی هم برای کمک به این زنان و حفظ دستاوردهای بیست ساله شان دیگر نیستند و کشور را ترک می کنند.

نتیجه:

زنان و دختران افغانستان قهرمانان تاریخ افغانستان از قرن ها بدینسو هستند . سهم، نقش و حضور فعال آنان در همه عرصه عمومی درصفحه به صفحه تاریخ افغانستان آمده است. و استمرار پویایی آنها در نتیجه همت های زنانه آن ها و از سویی هم فضای بازحمایت های نهادهای بین المللی و زمینه سازی مردهای حامی حقوق زنان در افغانستان بوده است  . ولی فضای مردسالانه و اندیشه های سنتی،  قدرت طلبی های سیاسیون و بازیگران ضد حقوق زنان بار بار بر این درخت تنومند تبر زدند ولی امید که دوباره جوانه خواهد زد و دوباره شگوفه خواهد داد.  آنچه که باقی می ماند و پیشنهاد می شود : شبکه سازی زنان دنیا مبنی بر یکپارچگی ، قدرت های فمنیستی،  انسجام و همبستگی  زنان  است و اینکه امروز اجازه ندهیم  صدای دختران و زنان افغانستان را بنیاد گرایان و وحشی های قرن و افراطیت دینی خاموش کند تا مرگ دمکراسی را به تماشا بنشینیم.

نشست چهارم

در نشست چهارم و آخرین نشست ، سخنران خانم سهیلا عرفانی بودند. سهیلا عرفانی عضو سابق هیئت علمی دانشگاه هرات، رئیس سابق  دپارتمان ژورنالیسم این دانشگاه. ریاست سابق رادیو و تلوزیون معراج، دانشجوی مقطع دکتری رشته علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی است

سپاسگزاری می کنم از دانشگاه علامه طباطبائی خانم دکتر تیشه یار ، خانم دکتر فضلی و همکاران بخش بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی که همکاری هایشان به ویژه در این دوره برای ما مثمر ثمر بوده است.

وضعیت به وجود آمده برای ما بسیار شوک آور است و آینده ای بسیار مبهم و نگران کننده در عرصه فعالیت های زنان در داخل افغانستان به وجود آمده است. به صحبت های طالبان در مورد آینده احوال زنان، نمی شود که اعتماد کرد. من شخصا احساس می کنم در یک وضعیت سردرگمی قرار گرفته ام. مثل این است که ما طی بیست سال بنایی را ساخته باشیم و این بنا یک روزه تبدیل به خاکستر شود. امیدواریم درهای رحمت الهی به روی ما گشوده شود و ما بتوانیم از این وضعیت هم برای بهبود وضعیت آینده استفاده کنیم.

در مورد وضعیت زنان افغانستان موارد بسیاری برای اشاره وجود دارد. از بحث فقر تا ازدواج اجباری و تبعیض جنسیتی در آموزش و سایر بخش ها، مشکلات فرهنگی. بزرگترین چالش اما بحث مردسالاری در درون خانواده هاست که از بنیاد ذهن یک دختر نقش می بندد که برادر و یا جنس مخالف از او حق بیشتری دارد و این مسئله تا سطح کلان دیده می شود. از زندگی خانوادگی تا زندگی اجتماعی. باورهای نادرستی که به اسم اسلام ختم می شود. تعیین هر گونه محدودیت برای زنان به نام دین و به نام اسلام. این موارد همه چالش های عمده ای هستند که سر انجام می رسند به افسردگی ها ، خودکشی ها و فرا از منزل که در این سال های گذشته کم نداشتیم.

اگر بخواهیم در مورد نهضت های حقوق زنان در جهان برگردیم باید به قرون 18 و 19 اشاره کنیم. البته استثناهای تاریخی در گذشته داشتیم مثل ملکه گوهرشاد در هرات که یک چهره برجسته هست. اما برای یک نهضت زنانه در افغانستان طبیعی است که بعد از کشورهای دیگر در افغانستان به وجود آمده است. به دلیل عدم وجود آموزش همگانی و بحث سنت های فرهنگی، مردسالاری، سنت های غلط و تفسیر نادرست از دین. بنابرین ما مبارزات تساوی جنسیتی و احقاق حقوق زنان را به طور پررنگ بعد از 2001 داشتیم. که دخالت و پشتیبانی جامعه جهانی این فرصت را ایجاد کرد. هر چند قبل از آن هم نهضت های پراکنده ای بود. اما مشخصا پس از 2001 پروژه هایی که وجود داشت متمرکز بر بحث زنان بود. حتی دولتمردان افغانستان اوایل تحت تاثیر جامعه مردسالار خیلی علاقه به سهم دهی اجتماعی و سیاسی به زنان نداشتند اما فشارهای جهانی حتی برای ارائه کمک ها بر مبنای همین احیای حقوق و مشارکت عمومی زنان بود. این فشارها در حضور زنان در عرصه عمومی موثر بود. البته دوران سیاه طالبانی هم این مسئله را برای زن ها آماده کرده بود. بسیاری از زنان در همان دوران هم فعالیت های مخفیانه آموزشی و هنری را پی گرفته بودند. حتی تجمعات خانگی مخفیانه ایجاد، کرده بودند.

من یادم هست در سال 2001 که من دانشجوی سال اول رشته ژورنالیسم بودم هم کلاسی های من اکثرا کسانی بودند که تا کلاس 7 و یا 8 مکتب خوانده بودند و پس از آن در دوره طالبان مجبور به نشستن در خانه شده بودند و با همان تحصیلات وارد دانشگاه شده بودند و تلاش کردند که خود را برسانند. اشتیاق فراوانی به دانستن ایجاد شده بود. مثلا من خاطرم هست اینترنت به شکل امروزی نبود و من هر بار که به ایران می آمدم و تمام بازار مشهد را می گشتم و یک کتاب در زمینه خبرنگاری پیدا می کردم و همه بچه ها تک تک آن را امانت می گرفتند و می خواندند و بر می گرداندند. و یا از روی منابع محدود قدیمی پرینت و کپی تهیه می کردیم و مشتاق خواندن و دانستن بودیم.

یا شورای متخصصان در هرات در همان سال ها خبرگزاری محلی را تاسیس کرد و ما دخترها و بچه های کلاس گروه بندی شده بودیم که برویم خبرها را در همان هرات در بیاوریم و انعکاس دهیم و با همان امکانات کم بسیار مشتاق بودیم. در سال سوم دانشکده رادیوی صدای جوان در هرات تاسیس شد به عنوان اولین رادیو دانشجویی در هرات بود و من خود اولین گوینده خبر پخش زنده بودم و یادم هست که چقدر آن روز شور و شعف در من بود و ترینر آمریکایی داشتیم که بسیار ما را در این زمینه تشویق می کرد. ما زن هایی بودیم که بعد از یک دوره سیاه وارد جامعه شده بودیم و هر حرکت کوچک در آن زمان برای ما به مثابه یک بال پرواز بود. در سال 2007 من برای تدریس در دانشگاه انتخاب شدم که بسیار به این کار علاقه داشتم. روز اول وقتی در مقابل 40 دانشجوی دختر و پسر قرار گرفته بودم ، سرشار از شور بودم اما فکر می کردم من به اندازه کافی حتی در آن امکانات محدود یاد نگرفته بودم که تدریس کنم. بنابرین باز با وجود امکانات بهتر اینترنت آن زمان با همکارانم شروع به مطالعه بیشتر و جدی تر کردیم . کم کم پروژه های خارجی به ما کتاب هایی را هدیه دادند. و آموزش برنامه درسی را دادند. تا کم کم توانستیم دانشکده را توسعه دهیم و دپارتمان های جدیدی را ایجاد کنیم. این خاطراتی است که در ذهن من تداعی می شود که ما از کجا شروع کردیم و طی چه فرایندی به کجا رسیدیم. زن های زیادی با وجود بچه ، مسئولیت های خانه مشکلات فراوان همزمان تحصیل کردند و خواندند و کار کردند. حال احساس می کنم ، موقع میوه دادن این نهال رسیده بود که نهال را قطع کردند. زنان افغانستان در این بیست سال با سخت ترین شرایط فرهنگی-اجتماعی جنگیدند که توانمندی خود را به دنیا ثابت کنند. امروز اگر یک سوم دانشجویان دانشگاه های ما را زنان تشکیل می دهند، اگر در بین 12500 کارمند تحصیلات عالیه ما 2000 نفر زن هستند و اینکه جمعیت با سواد ما در این سال ها به 40 درصد رسیده و داشتن سه وزیر زن و داشتن 7 استاندار زن، در وزارت خانه ها و بانک های دولتی، اردوی ملی حضور خوبی از زنان را داشتیم این نشان دهنده تلاش زنان برای احقاق خود بود. اما تاریخ بسیار با زنان ما ناجوانمرد بود.

عشق و انگیزه فراوان در زنان برای کار، پیشرفت و آبادی وطن وجود داشت و قابل افتخار بود.

زمانی که من در کادر رهبری دانشگاه هرات بودم، سه سال به عنوان رئیس دانشکده در آنجا کار می کردم. زمانیکه ما در جلسات هیئت رهبری می رفتیم من تنها خانم بین 17 دانشکده بودم و در جلسات اول من خیلی جرات صحبت کردن، نمی کردم اما دیدم اگر من خاموش باشم نمی توانم نماینده خوبی برای دانشکده خودم باشم. مضاف بر اینکه رشته پویای خبرنگاری خود تداعی گر حق طلبی بود. بنابرین از جلسات دوم و سوم من شروع به صحبت کردن کردم و جاهایی حتی شروع به دفاع از حقوق خانم ها کردم چون مشکلات آن ها را بهتر درک می کردم. الان مو به مو این مراحل مبارزه و مقاومت را به خاطر می آورم. زنان سعی کردند در هر جا که پستی به دست آوردند، بهترین کار را انجام دهند. بهترین دستاورد حکومت افغانستان بعد از طالبان شاید دو مورد بود:  یکی آزادی بیان و رسانه ها و دیگر بحث زنان و حضور ایشان به عرصه اجتماعی بوده است. من در هر دوی این عرصه ها فعال بودم و در این مورد چنین معتقدم.

اما نگرانی عمده در چنین برهه زمانی این است که حضور طالبان تمام این دستاوردها را در هم شکسته و زنان ما با بحران و تهدید سلامت روان مواجه هستند. اغلب با افسردگی مواجه شدند. من الان دو ماه است به ایران آمدم و چون با توجه به رشته ام با جامعه خبرنگار در ارتباطم و لحظه به لحظه با اخبار درگیر بودم و در وضعیت روانی بسیار دشواری به سر می بردم. نگرانی از وضعیت، دوستان، عزیزان، دانشجویان و اینکه چه بر سرشان می آید. بارها پیام های تهدید و یا تشویق وابسته به فعالیت هایم در این دوره در شبکه های اجتماعی گرفت. فعلا رادیو و تلوزیون را در هرات تعطیل کردند و تمام کارمندان در خانه های خود نشسته اند. تعدادی به کابل رفتند و تعدادی می خواهند که از افغانستان، خارج شوند. و تعدادی هم تهدید شدند. این وضعیت برای یک نسل دشوار است، نسلی که خبرنگاری آزاد را سرلوحه کار خود قرار داده بود و این حوزه عملا دارد تهدید می شود. همه زنان شاغل خانه نشین شدند و ترس از تجاوز و آزارهای جنسی توسط طالبان هم در کنار این فشارها آن ها را به لحاظ روانی فلج کرده است. نیمی از پیکر جامعه ما اینگونه فلج می شود و متاسفانه سازمان ملل و نهادهای بین المللی فقط ناظر هستند. گزارش ها و انعکاس اخبار در دنیا بسیار ناعادلانه است. انعکاس اخبار رفتار طالبان به ویژه در مورد زنان با سکوت خبری رسانه های جهان مواجه شده است. ما کسانی که از افغانستان خارج شده ایم شاید بتوانیم با روحیه دهی به همکاران و دوستان به شکلی نهضت ها و اعتراض هایی را در بیرون افغانستان به راه بیاندازیم تا فشارهای جهانی بر طالبان افزایش پیدا کند. به عنوان مثال دیروز در هرات به خبرنگاران زن اجازه کار نداند، من از دوستان خود در هرات خواستم این مسئله را مطالبه کنید که چطور زنان در کابل همچنان این اجازه را دارند و نباید این تبعیض باشد. یک تعدادی از خانم ها در کابل با پلاکاردهایی جمع شده بودند. به هر حال نمی شود دیگر ساکت شد و جامعه افغانستان دیگر آن جامعه دهه 90 نیست که زنان خاموش باشند چون در آن زمان زنان تحصیلات و رشد امروز را نداشتند. زنان امروز را نمی شود خانه نشین کرد. علی رغم فشارها و تهدید طالبان اعتراضات وجود داردو من امیدوارم که جامعه جهانی در این موارد به طالبان فشار بیاورد.

البته ما از پای نمی نشینیم و تلاش می کنیم. خود من مجبور شدم در این مدت بیشتر بدل به یک چهره سیاسی شوم و علیه طالبان بنویسم گویی که در گذشته هم در نقد عملکرد دولت بسیار می نوشتیم.

ما امید به کار و تلاش داریم و روزی می شود که برمی گردیم و دوباره نهادها را به دست می گیریم. و طالبان بداند که اگر زنان نباشند، جامعه افغانستان نمی تواند روی توسعه یافتگی را ببیند. در این سال ها باورمندی مردها هم نسبت به زن ها ارتقا پیدا کرد. هر چند به زن ها در برخی موارد نقش سمبلیک داده می شد اما در کل حضور زن ها ، مفید و مثمر ثمر بود. هر چند فعلا از این تجربه بیست ساله یک خاطره مانده است.

سخنران پایانی خانم مریم خاوری بودند. ایشان از نسل موفق مهاجران اهل افغانستان متولد تهران و دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه الزهرا هستند. از نخبگان نسل سوم مهاجران اهل افغانستان به شمار می آیند که در هر سه مقطع تحصیلی به عنوان دانشجوی استعداد درخشان به صورت بورسیه پذیرفته شدند.از غعالیت های ایشان  در ایران می توان به این موارد اشاره کرد: فعالیت در مرکز توسعه سلامت روان مهاجر زیر نظر دانشگاه علامه طباطبایی؛ به عنوان رواندرمانگر و مدرس، فعالیت در مرکز مشاوره ارغوان به عنوان مشاور، فعالیت در موسسه روش به عنوان درمانگر و تسهیلگر، همکاری در مرکز خدمات روانشناختی و مشاوره ی پناهندگان با همکاری اداره ی اتباع، همکاری در پروژه ی ( بهبود دسترسی مهاجران افغانستانی به بهداشت) انجمن پناهندگان دانمارک، همکاری در پروژه ی ( ارتقای تاب آوری و سلامت روان کودکان کار افغانستانی) با همکاری کمیساریای سازمان ملل و اداره ی اتباع .

اول از همه این موضوع را خاطر نشان میکنم که حرف زدن د رمورد مسائل جاری افغانستان خیلی سخت است و من به عنوان یک زن مهاجر افغانستانی و یا به عنوان یک روانشناس اولین بار است که درباره ی این موضوع صحبت میکنم. ما می دانیم که افغانستان چهاردهه جنگ و ناامنی را تجربه کرده است و پیامد این چهار دهه چیزی جز ویرانی، فقر، بی سوادی و آسیب های روانی نبوده است و پژوهش های بسیاری این موضوع را تایید کرده اند که جامعه ی افغانستانی چه مهاجر و چه غیر مهاجر از لحاظ شرایط روانی آسیب پذیر به شمار می آیند.

در ابتدا به نظر می رسید که کم کم وضعیت افغانستان امیدوارانه تر می شود تا اینکه سایه ی سیاه طالبان دوباره بر شهرهای افغانستان افتاد و جامعه ی افغانستان و حتی جهان را به شوک فروبرد. اتفاقاتی افتاد که هنوز هم مبهم هست و هنوز کسی نمی تواند با اطمینان بگوید چه برسر افراد افغانستان خواهد آمد؟ هزاران سوال دیگر در ذهن های ما وجود دارد اما جواب تمام این سوال ها یک "نمی دانم " بزرگ است و حتی تحمل همین اوضاع پر ابهام و نامشخص سخت تر از اتفاقات اخیر است.

تمرکز این برنامه بر روی زنان است و زنانی که تحت تاثیر این شرایط قرار گرفتند را می شود به دو دسته ی:  زنان داخل افغانستان و زنان مهاجر افغانستانی تقسیم کرد. زنان افغانستان هم بسته به شرایط، تحصیلات و جایگاه اجتماعی که داشتند؛ الان در وضعیت های متفاوتی هستند و این رو واضح است که زنانی که فعالیت بیشتری داشتند ، بیشتر در معرض خطرند.

نگرانی های عمیقی برای دختران و زنان افغانستان وجود داره و این  نگرانی ها از خانه نشینی تا بردگی جنسی متغیر است  تا الان هم به آنها فشار های زیادی وارد شده و مشکلات روانشناختی عدیده ای برای آنها بوجود آمده است. از بین مشکلاتی که متعاقب این بحران ها به لحاظ روحی و روانی پدید می آیند، میتوانیم به پنیک، افسردگی، اضطراب و اختلال استرس پس از سانحه اشاره کنیم.

تعدادی از زنان داخل افغانستان موفق شدند که مهاجرت کنند و خیلی از این زنان در خانه ها محبوس مانده اند.

زنان مهاجر را هم میتونیم به دو دسته تقسیم کنیم دسته ی اول زنانی هستند  که به هیچ عنوان قصد بازگشت نداشته اند و ندارند و دسته ی دوم زنانی بودند که برنامه هایی برای بازگشت به کشورشان را داشتند و این موضوع را میتوانیم مطرح کنیم که اکثر این زنان فعال و تحصیلکرده بودند و با این اتفاقات متوجه ی این اتفاق شدند که انگار باید تا اخر عمر به عنوان مهاجر زندگی کنند. این مسئله خود ضربه روحی و آسیب های روانی دیگری را به دنبال می آورد.

روش هایی برای خود مراقبتی وجود دارد، مهم ترین مسئله این است که میزان توانایی واقعی خود را بدانیم، بدانیم کنترلی بر همه رویدادهای ناگورا نداریم و بر اساس توانایی هایمان دست به عمل بزنیم.

  و بعد از آن این موضوع مطرح شد که در این شرایط اکثر افراد مهاجر نسل اول مهاجرت به حساب می آیند و مشکلات جدی تری شاید در جامعه ی میزبان داشته باشند.

 بعضی از رویکردها که از سمت جامعه ی میزبان که  نشانه ای از حس همدلی و همدردی است به لحاظ ارتقا سلامت روان جمعیت مهاجران در این مقطع دارای اهمیت است : رفتار حسنه با مهاجرین، کمک به مواردی چون تامین نیازهای اولیه ی مهاجرین اعم از مسکن، خوراک و پوشاک

فراهم آوردن فرصت تحصیل و شغل  برای آن ها ، ایجاد زمینه برای استفاده از متخصصان افغانستانی در امربهداشت و تسهیل فرایند مهاجرت مردم افغانستان، برنامه ریزی نهادها  برای بهبود وضع سلامت روان مهاجرین و درمان تروماهایی که متحمل شدندکمک به فراهم اوردن فرصت شغل برای نخبگان و کارآفرینان افغانستانی.