خواجه عبدالله انصاری
نشست مجازی بزرگداشت خواجه عبدالله انصاری به همت پژوهشکده فرهنگ پژوهی دانشگاه علامه طباطبائی و با همکاری انستیتوت مطالعات استراتژیک افغانستان، برگزار شد.
به گزارش عطنا، این نشست به دبیری دکتر رز فضلی و مشارکت استادانی از ایران و افغانستان برگزار شد.
مهدی دادخواه تهرانی، استاد مهمان دانشکده ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبائی، در سخنرانی خود با عنوان «شبه شعرهای حکیمانه در آثار خواجه عبدالله انصاری» گفت: ذیل این عنوان به دو سویه مختلف محتوایی و فرمی در افکار و اندیشه های خواجه عبدالله انصاری اشاره شده است که به ترتیب از تجلی حکیمانه بودن و شعرگونه گی آثار او به شمار می آیند.
دادخواه تهرانی، دلایلی برای اثبات این دو تعبیر ارائه کرد و اظهار کرد: «برای بررسی فرم نثر خواجه عبدالله انصاری می توان آن را با اشعار معاصر بعد از زمان نیما مقایسه کرد و دید که این اشعار تا چه اندازه شباهت هایی با نثر خواجه دارند. در نثر وی بویژه آنجا که نوعی دیالوگ و خردورزی با نفس و خدا در جریان است، ریتم خاصی وجود دارد که به آن نثر آهنگین می گوییم. در واقع، در شعر به چنین فرمی قافیه و در نثر، سجع گفته می شود.
او در ادامه تصریح کرد: سجع، موسیقی درونی دارد که گزاره های خواجه را به شعر نزدیک می کند. در اینجا مثال هایی آورده می شود: عشق مردمخوار است و بی عشق مردم، خوار. یا آدمی زاینده است و عشق آینده است. چنین محتواهایی در آثار شاملو نیز هست. ویژگی بارز نثر خواجه این است که به جای آنکه متخیل باشد، بر ریتم استوار است. مانند: ای دیر خشم زود آشتی، در نومیدی مرا بگذاشتی.»
دادخواه تهرانی افزود: سویۀ دیگر، حکیمانه بودن نثر خواجه است. اساساً شعر فارسی بر بنیاد حکمت است و خواجه لوازم آن، که نگریستن به درون است و این نگریستن حاصل سیر و سلوک اندیشه است. در قرآن هم آمده است که خداوند به هر کس که بخواهد حکمت ارزانی می کند و خواجه هم از نوعی حکمت عملی که حاصل زیست در گرانیگاه پیچیده عصر اوست، بهره مند است.
وی تصریح کرد: خواجه عبدالله انصاری حکمت را اینگونه تعریف می کند که هر چیزی چه در عرفان و چه در زیستن و… باید جایگاهی داشته باشد. در منازل السائلین می آورد که حکمت نامی است برای مستحکم کردن وضع هر چیزی، یعنی تحدید حدود کردن هر چیزی؛ ویژگی ای که در نثر خود او به شکل موجز، شاعرانه و فشرده وجود دارد.
در ادامه این نشست، دادخواه تهرانی به سه درجه حکمت در آثار خواجه عبدالله انصاری پرداخت و گفت: مرتبۀ نخست این است که حق هر چیز را بدانیم، دوم، به وعده ها و قول های خداوند واقف باشیم که او عادل استو سوم اینکه هر گاه در داوری استدلال می آوریم، استدلال ما باید بر پایۀ بصیرت باشد. این ویژگی ها به ویژه در رسائل وی وجود دارد.
او همچنین به بصیرت از نگاه خواجه عبدالله انصاری پرداخت و تاکید کرد: «بصیرت چیزی است که تو را از حیرت خلاص می کند و از راه های دست یافتن به آن، بیان حال و درون است. به علت وجود همین بصیرت است که نوشته هایی که به تقریر مریدان و شاگردانش از او باقی مانده است را وقتی کنار اشعار شاملو و سهراب می گذاریم، از شباهت میان آنها شگفت زده می شویم.
در ادامۀ این نشست مجازی، دکتر صلاح الدین جامی، استاد دانشگاه هرات در سخنرانی خود با عنوان «خواجه عبدالله انصاری پیشاهنگ نثر شاعرانه» به کثیر الابعاد بودن شخصیت او اشاره کرد و بیان کرد: در حوزه ادبیات یکی از پرسش های بنیادی برای درک چارچوب مفهومی نظریه تاریخ ادبیات، این پرسش است که به کدام اثر می توان نثر ادبی گفت؟ برای پاسخ دادن به این پرسش، نخست باید یک قطب ادبی تعیین کرد و با استفاده از منطق چند ارزشی و شناور دید که اثر مورد توجه تا چه اندازه به آن نزدیک است؟ دوم وجود ژانر است که در آثار خواجه دو ژانر مناجات و حکایت قابل تشخیص است؛ اما وقتی می گوییم نثر شاعرانه، باید به سازه های بوطیقایی موجود در آن نثر بپردازیم و ببینیم چقدر این نظام و سازه ها در آن وجود دارد؟
جامی در ادامه اظهار کرد: سه سازه اصلی این نظام عبارت از دستگاه بلاغی، سطح رتوریکال و عنصر کلام هنری است. در دستگاه بلاغی نثر مسجع است که این خصلت عمده زبان خواجه است. برای نمونه «الهی به نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح و سلام او در وقت صباح مومنان را صبوح». در بخش بیان هم از تشبیه، استعاره و… در حوزه بدیع معنوی از تضاد، پارادوکس و تناسب و… استفاده شده است؛ تا جایی که به گفته دکتر رجایی، بخشی از مناجات های خواجه دارای وزن عروضی هستند.
وی با اشاره به اینکه از نظر رتوریکال یا فن بیان و خطابه هم آثار خواجه در اوج هستند، تصریح کرد: چنانکه ابوالحسن باخرزی درباره او می گوید، هر که سخن او را می شنیده است، چنان مجذوب می شده که آن را قطع نمی کرده. این ویژگی در نوشتار او در سطح کمال مطلوب وجود دارد و از ظرفیت های زبانی به بهترین شکل استفاده شده است. برای نمونه، خواجه از پرسش به عنوان گزاره خبری استفاده می کند: الهی هیچ چیز چگونه همه چیز را دریابد؟ سازه آخر عنصر کلام هنری یا عاطفه است؛ چنانچه عاطفه نوازشگر روح آدمی است. کروچه می گوید در هنر نه اشتیاق بدون تجسم وجود دارد و نه تجسم بدون اشتیاق و این امر در شعر نمود بارزی دارد. خواجه با ساحت عاطفی زبان به سراغ مخاطب می رود و او را مجذوب می کند.
در ادامه این نشست علمی، دکتر محمد حسینی در زمینه «پیوند تفسیر کشف الاسرار میبدی با تفسیر خواجه عبدالله انصاری» تاکید گفت: پیوندی تام و تمام میان این دو متن وجود دارد و مستنداتی برای این گفته ارائه شده است. از جمله اینکه خواجه مفسری نامدار و سرشناس بوده است و عبدالرحمن سیوطی او را یکی از بزرگترین مفسران می داند و خود خواجه هم می گوید در هنگام تفسیر از ۱۰۷ ماخذ سود می برده و استفاده می کرده است. وی تا پایان عمر به تفسیر ادامه می دهد، اما موفق نمی شود تفسیر قرآن را به پایان برساند و تنها تا نیمه های سوره «ص» پیش می رود و در سال ۴۸۱ چشم از جهان فرو می بندد.
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: برای نشان دادن پیوند میان کشف الاسرار با تفسیر خواجه، سندهایی وجود دارد؛ مثلاً ابن رجب، ذیل کتاب طبقات الحنابله در جلد اول صفحه ۱۸۱ به صراحت می گوید: خواجه کتاب تفسیری بسیار جامع و فراگیر داشته است. پیش از او هم میبدی در سال ۵۲۰ به صراحت می گوید این تفسیر بسیار جامع اما موجز بوده پس وی شرحی بر آن می نویسد. در نهایت اسماعیل پاشا ذیل کتاب کشف الظنون این مسئله را تایید کرده است.
وی خاطرنشان کرد: دوم اینکه، این کتاب به صورت تقریری است و تفسیر از راه تقریر نوشته شده است و تقریر کردن، تاریخ کهنی دارد. گفته های عبدالله ابن عباس که مفسر تفسیر ابن عباس است و ابن ندیم در کتاب الفهرست از او نام می برد هم تقریر بوده است و استاد گفته و شاگردان نوشته اند. سوم اینکه، در جواب دکتر شفیعی کدکنی که می گویند میبدی به دلیل خطا پیرهری کشانی که یک سده پیش از خواجه می زیسته را با خواجه اشتباه گرفته است، می توان به تحقیق دکتر رواقی اشاره کرد که در پاسخ به ایشان از راه گونه زبانی وارد بحث می شوند و می گویند با در نظر گرفتن گونه زبانی پیرهری در سغد کشانی، این گونه زبانی با هراتی که مخصوص خواجه است هیچ قرابتی ندارد.
گفتنی است، در پایان این نشست مجازی، استاد طارق نبی، پژوهشگر مطالعات اسلامی، به بررسی ابعاد پیچیده شخصیت خواجه عبدالله انصاری پرداخت.
وی در این زمینه اظهار کرد: باید به بستر ویژه ای که خواجه در آن می زیسته و برش خاص تاریخی ای که در آن به سر می برده توجه کنیم و با این نگاه، معمولاً دو نگرش کلی نسبت به شخصیت ایشان وجود داشته است. گروهی او را یک صوفی شب زنده دار می دانستند. این از روی زندگی نامه او قابل درک است.
طارق نبی در ادامه گفت: گروهی دیگر با توجه به کتب رجال و آثار باقی مانده، از ابعاد پیچیده شخصیت او صحبت می کنند و معتقدند وی ابعاد شخصیتی گسترده و پیچیده ای داشته است.
او در پایان سخنان دکتر حسینی در زمینه ارتباط میان کشف الاسرار میبدی و تفسیر قرآن خواجه عبداله انصاری را تایید کرد و بر اهمیت گسترش مطالعات و پژوهش های مشترک برای درک و فهم بهتر آثار این اندیشمند فرزانه توسط پژوهشگران افغانستانی و ایرانی تاکید کرد.